چرا اتحادیه اروپا باید از جنگ سرد اقتصادی با چین پرهیز کند؟
زمامداری اقتصادی؛ خطری بسیار بزرگ که نمیتوان نادیده گرفت
چین در مقابل این اقدام دست بسته نخواهد ماند. دومین اقتصاد بزرگ جهان را نمیتوان برای دادن چیزی که دیگر قدرتها میخواهند، مجبور کرد. چین از طریق زمامداری اقتصادی از منافع خود محافظت میکند و اتحادیه اروپا باید خود را برای واکنش متقابل آماده کند. تعرفههای تلافی جویانه بر صادرات اروپا مثل مواد شیمیایی، کالاهای لوکس و ماشین آلات میتواند اقدام بعدی چین باشد.
اتحادیه اروپا باید به طور کامل اراده سیاسی خود را برای حل این مساله از طریق مذاکرات به کار گیرد و از اقدام یکجانبه بدون در نظر گرفتن پیامدهای آن پرهیز کند.
این پیامدها میتواند برای شرکتهای اتحادیه اروپا که حضور چشمگیر در بازار پرسود چین داشتهاند، ناگوار باشد. هزینه آن تشدید تنش، هرج و مرج اقتصادی، کاهش سود و آسیبهای بیشمار به جایگاه اتحادیه اروپا در بازار جهانی است.
پیامدهای منفی این اقدام فقط محدود به آنجا نیست. با اختلاف چین و اروپا، آسیبهای جانبی به بخش انرژی سبز میرسد. همکاری در زمینههای فناوری خودروهای برقی، انرژیهای تجدیدپذیر و نوآوری ممکن است با درونگران شدن این دو غول اقتصادی، فلج شود. کند شدن نوآوری و قطع مشارکتهای حیاتی، این صنعت را به عقب میراند و پیشرفتها را در زمینههای حیاتی مانند باتریهای نسل بعد و رانندگی خودران متوقف میکند.
بی ثباتی جهانی؛ یک بازی خطرناک
خطر بی ثباتی اقتصادی جهان بسیار بسیار واقعی است. یک جنگ تعرفهای فقط مسالهای دوجانبه نیست بلکه میتواند پایههای اقتصاد جهانی را متزلزل کند. کشورهای بسیاری که روابط تجاری تنگاتنگی با هر دو بلوک اقتصادی (چین و اروپا) دارند، در این تبادل آتش گرفتار میشوند و رشد آنها به دلیل دسترسی محدود به بازارهای کلیدی و افزایش موانع تجاری با مشکل مواجه خواهد شد.
اگر اجازه داده شود این منازعه عمیقتر شود، هیچ بخشی از این پیامد مصون نخواهد بود. با توجه به آنکه همکاری جهانی در موضوعاتی مانند تغییرات اقلیمی از اهمیتی بالا برخوردار است، گذار انرژی سبز میتواند شتاب خود را از دست بدهد و اهداف اقلیمی را در مقیاس جهانی از مسیر خود خارج سازد.
حاشیهها برای جلوگیری از یک جنگ همه جانبه تعرفهها کمتر از همیشه است. اتحادیه اروپا باید رویکرد خود را مورد بازبینی قرار دهد چرا که هزینه یک جنگ سرد اقتصادی با چین چیزی نیست که بتواند از عهده آن برآید.
اتحادیه اروپا به جای کشیدن دیوار از طریق حمایت گرایی آشکار که فاقد مبنای واقعی و قانونی است، باید برای مشارکت پل بسازد.
تا زمانی که اتحادیه اروپا ضرورت اصلاح مسیر را درک نکند، خطر کشاندن اقتصاد جهانی به سوی طوفانی را دارد که احیای آهسته آن ممکن است دردناک باشد اگر نگوییم غیرممکن.